علیرغم همه مشکلات اقتصادی جامعه، اشتباه نیست اگر ادعا کنیم که در دوران فراوانی و تنوع محصولات به سر میبریم. بازار و فروشگاههای زنجیرهای مملو از انواع محصولات در رنگها و طرحهای مختلفاند و رسانهها پر از تبلیغهای رنگارنگ، از انواع دستکشهای ظرفشویی و کاغذ دستمالی گرفته تا انواع LEDها و خودروهای متنوع. هرچند تنوع به زندگی ما معنا میبخشد و آن را لذتبخشتر میکند ولی انتخاب از بین این حجم از محصولات میتواند سردرگم کننده باشد. سوال اساسی و نکته مهم در اینجاست که:
شما چه چیزی میخرید؟
پاسخ به این سوال یک مسئله حیاتی است. در واقع این همان سوالی است که مشتریان شما در موقع مواجه شدن با محصولاتتان از خود خواهند پرسید و شما باید دلیل موجهی برای خرید محصولتان به آنها بدهید، دلیلی که محصول شما را از بقیه محصولات متمایز کند. نحوه انجام اینکار در یک پاسخ ساده نهفته است: داستان.
به آخرین خریدی که انجام دادهاید فکر کنید. آیا تصمیم شما بر اساس داستان پشت محصولی که تولیدکننده آن را بوجود آورده است نبوده؟
برای مثال خرید یک صابون حمام را در نظر بگیرید، شاید عادت دارید که ارزانترین را بخرید، شاید هم از همان صابونی میخرید که مادرتان در کودکی از آن برای شستشوی شما استفاده کرده و یا شاید شرکتی را انتخاب میکنید که تاکید میکند محصولاتش به طبیعت ضربهای نخواهد زد.
خوب یا بد، ارتباط احساسی با یک محصول از طریق داستان آن برند در ذهن مشتری شکل میگیرد و در تصمیمگیری وی برای خرید تاثیر میگذارد. به همین دلیل رساندن داستان برند به وضعیت ایدهال وظیفه بسیار مهم و حیاتی است. در اینجا سه روش را برای ایجاد یک داستان موفق برند همراه باهم بررسی میکنیم:
۱. داستان برند را با سبک کاریتان منطبق کنید
سبک کاری شما به چه شکل است؟ هیجانانگیز و خلاقانه کار میکنید یا محافظهکارانه و پایبند اصول هستید؟ داستان برند شما باید همانطوری باشد که کسبوکارتان به نظر می آید.
سبک برندینگ و روایت داستانی Apple را در نظر بگیرید، کاملا با محصول و هویت شرکت همخوانی دارد. ساده، راحت و تمیز است.
مطمئن شوید که داستان شما از همان دریچه فرهنگ موجود در شرکتتان روایت میشود.
۲. ارتباط احساسی برقرار کنید
برقراری ارتباط احساسی به معنی نقل داستانهای غمناک که منجر به گریه میشوند نیست بلکه برقراری یک ارتباط احساسی واقعی بین نیاز مشتریان و محصولی است که شما عرضه میکنید.
داستان هیجانانگیز از زندگی کارمندانتان تعریف کنید، داستانهای خوب از تجربه موفق مشتریانتان را به اشتراک بگذارید و راجع به مسائل خندهدار و جالب که در شرکت اتفاق می افتد، بنویسید.
کمک کنید یک ارتباط احساسی خوب بین شما و مشتریانتان برقرار شود و مطمئنا آنها دوباره به سراغ شما خواهند آمد. همانطور که Simon Sinek در یکی از سخنرانی های TED اشاره میکند: مردم کاری که میکنید را نمیخرند، اینکه چرا آنکار را انجام دادهاید را میخرند.
۳. اشتراک گذاری را راحت کنید
مردم از اینکه یک داستان خوب را به یکدیگر تعریف کنند، لذت میبرند. از رسانههای اجتماعی استفاده کنید و اشتراکگذاری مطلبتان را راحت کنید، اجازه بدهید داستان شما زبان به زبان منتقل شود.
اگر به قدرت داستانگویی برند شک دارید نگاهی به صفحه اصلی فیسبوک یا توییتر خود بیاندازید، این همه گفتگو آیا بر محور چیزی جز روایتهای مختلف شکل گرفته است؟ پس هنرمندانه، پیامی طراحی کنید که در مقام یک رسول، آنچه که میخواهید را منتقل کند.